به گزارش خبرگزاری ریتم؛ امروز دوم آذرماه ۱۴۰۴، چهلمین روز درگذشت رامیز قلیاف، استاد تارنوازی آذربایجان است. به همین مناسبت، عبدالله قربانی، نوازنده تار، شاگرد استاد رامیز قلیاف و یکی از رهبران پیشین ارکستر وزارت فرهنگ ترکیه، یادداشتی را درباره ایشان به سفارش پایگاه اطلاعرسانی موسیقی ایران نوشته است.
او در این یادداشت آورده است:
تار، نماد موسیقی آذربایجان و صدای این سرزمین است. یکی از بزرگترین نامهایی که این صدا را از دل قرنها تا امروز رساند و آن را به اوج صحنهها و دلها برد، استاد هنرمند خلق، پروفسور رامیز قلیاف بود. هر زخمهی انگشتان او بر سیمهای تار، احساسات صدسالهی مردم آذربایجان را بیان میکرد.
در سالهای تحصیلم در کنسرواتوار، پنج سال شاگرد استاد رامیز بودم. او تنها یک معلم نبود؛ با هر حرکت و سخنش، روح تار را به ما میآموخت و خود مکتبی در موسیقی بود. هر موغام که در کلاس اجرا میکرد، درسی تازه و پندی ژرف بود. در هر درس، هم صدای تار و هم صدای درون انسان طنین میافکند.
پس از مهاجرتم به ایران نیز پیوندمان هرگز گسسته نشد. وقتی به ترکیه آمدم و در کر گروه موسیقی سنتی دولتی ترکیه به عنوان رهبر دستیار مشغول شدم، همچنان با او تماس میگرفتم و تبادل نظر میکردیم. در هر گفتوگو، با همان ادب و صمیمیت و وقار هنرمندانهاش از صدای تار سخن میگفت.
در سال ۲۰۰۸، زمانی که دوباره به آذربایجان بازگشتم، بار دیگر دیدارش نصیبم شد. او از پیش میدانست که من در ترکیه مشغول به کارم و از موفقیتهایم خرسند و سرافراز بود. این را من برایش نگفتم؛ او خود پیشتر از راه محبت و علاقه، شاگردش را دنبال کرده بود و با شنیدن پیشرفتهای من، از دل شادمان شده بود. در همان دیدار به او پیشنهاد دادم:
«استاد رامیز ، دوست دارم شما را به ترکیه دعوت کنم تا با هم کنسرتی برگزار کنیم.» او با روی باز پذیرفت.
در سال ۲۰۱۰، به دعوت رسمی وزارت فرهنگ و گردشگری ترکیه به آنکارا آمد. آن کنسرت هنوز در گوشم زنگ میزند؛ با صدای جادویی تار، آثاری چون کنسرت تار شماره ۲ حاجی خانممّدوف، «هیراطی ریتمیک موغام»، «قرنفل» اثر واصف آدیگزالاف، «بخوان تار» اثر سعید رستماف، «چهارگاه راپسودی» اثر حسن رضایف و قطعاتی از موسیقی کلاسیک جهان را اجرا کرد. تالار کنسرت لبریز از تماشاگر بود؛ برای کسانی که جایی نیافته بودند، بیرون از سالن نمایشگرهایی نصب شد. پس از پایان برنامه هیچکس نمیخواست سالن را ترک کند؛ استاد رامیز در میان تشویقهای پیاپی مردم بارها به صحنه بازمیگشت. من و استادم رامیز قلیاف دست در دست هم تماشاگران را سلام میدادیم. لحظاتی پر از احساس و غرور بود.
با استاد رامیز تنها در کلاس نه، که در سفرهای هنری نیز همراه بودم. در برنامهی «دهه آذربایجان در ازبکستان» با هم روی صحنه رفتیم؛ در راه، در تمرینها و تا نیمههای شب از موسیقی میگفتیم. برای او هر لحظه از زندگی بخشی از موسیقی بود. آن همراهی برای من از گرانبهاترین خاطرات زندگی هنریام است.
استاد رامیز نه تنها نوازندهای بزرگ، بلکه سفیری فرهنگی بود که موسیقی آذربایجان را به جهان شناساند. با نوآوریهای فنی و قدرت بیان بینظیرش در اجرای تار، به این ساز جانی تازه بخشید. هر قطعهای که مینواخت، پلی میان سنت و آینده بود.
این هنرمند بزرگ در سن ۷۸ سالگی به دیدار حق شتافت و میراثی سرشار از هنر و عشق برجای گذاشت. درگذشت او نه تنها مردم آذربایجان، بلکه سراسر جهان ترک را اندوهگین کرد.
برای من، استاد رامیز بیش از یک معلم بود؛ دوستی صمیمی، همراهی مهربان و سرچشمهای از الهام. او دیگر در میان ما نیست، اما صدایش هنوز در سیمهای تار و در دل شاگردانش زنده است. روحش شاد و یادش جاودان باد.


















