• امروز : چهارشنبه, ۱۲ آذر , ۱۴۰۴
  • برابر با : Wednesday - 3 December - 2025
1

لغو کنسرت در ایران؛ چرا دیگر کسی تعجب نمی‌کند؟

  • کد خبر : 6337
  • ۱۰ آذر ۱۴۰۴ - ۱۱:۱۱
لغو کنسرت در ایران؛ چرا دیگر کسی تعجب نمی‌کند؟
تصور کنید ساعت ۹ شب است؛ بلیت کنسرت را از یک هفته قبل خریده‌اید، لباس مناسب پوشیده‌اید و در مسیر سالن هستید که ناگهان پیامکی روی گوشی‌تان ظاهر می‌شود: «به دلایل خارج از اختیار برگزارکننده، اجرای امشب لغو گردید.» نه فریادی بلند می‌شود، نه اعتراضی جدی؛ تنها یک واکنش کوتاه و تکراری در دل مخاطبان موسیقی زنده در ایران می‌پیچد: «باز هم…!»؛ تصویری روشن از عادی شدن لغو کنسرت در ایران.

به گزارش خبرگزاری ریتم؛ کسی به سایت بلیت‌فروشی اعتراض نمی‌کند…!

حتی کسی استوری عصبانی در شبکه‌های اجتماعی منتشر نمی‌کند…!

تنها یک سکوت عمیق جمعی در گروه‌های تلگرامی حاکم می‌شود و همه با کمال آرامش می‌نویسند: «باز هم…؟»

این «باز هم…!» نمادی از وضعیتی است که موسیقی زنده ایران را در معرض مرگ تدریجی قرار داده است؛ وضعیتی که در آن، لغو کنسرت نه یک استثنا، بلکه تجربه‌ای عادی و تکراری برای هنرمندان و مخاطبان شده است.

پشت هر لغو، یک دلیل رسمی اعلام می‌شود: نقص فنی، مصوبه شورای تأمین، مسائل ایمنی، مشکلات سالن، تداخل در برنامه‌ها و… اما این‌ها تنها روکشی بر لایه‌های عمیق‌تر بحران هستند؛ پرده نازکی روی مسئله‌ای ساختاری‌تر.

لغو کنسرت و بحران اقتصاد موسیقی زنده

واقعیت پنهان، چالش‌های ساختاری و عملکردی است که اقتصاد موسیقی کشور را همواره درگیر خود کرده است. هزینه‌های بالای تولید، عدم اطمینان در بازگشت سرمایه و نوسان تقاضای مخاطبان در ماه‌های مختلف سال، سرمایه‌گذاری پایدار را در عرصه هنر موسیقی به چالش کشیده است.

در چنین شرایطی، هر لغو کنسرت، تنها یک «برنامه فرهنگی» از دست‌رفته نیست؛ بلکه ضربه‌ای جدی به اعتماد سرمایه‌گذار، تهیه‌کننده و هنرمند است. وقتی هیچ‌ کس نمی‌داند اجرای بعدی واقعاً روی صحنه خواهد رفت یا نه، برنامه‌ریزی حرفه‌ای هم به حاشیه رانده می‌شود.

تصمیم‌های مبهم، مجوزهای متزلزل

از سوی دیگر، تصمیم‌گیری مسئولین امر در این حوزه، همواره با ابهاماتی همراه بوده است. عدم شفافیت در معیارهای تصمیم‌گیری، تعدد مراجع تصمیم‌گیر و گاهی تبعیت سیاست‌ها از چرخه‌های سیاسی و اجتماعی پشت پرده، برنامه‌ریزی بلندمدت را برای هنرمندان و تهیه‌کنندگان تقریباً ناممکن کرده است. این عدم قطعیت نه تنها بر هنرمندان تأثیر می‌گذارد، بلکه مخاطبان را نیز از اعتماد به برنامه‌های آینده محروم می‌سازد.

در سال‌های گذشته تا امروز، شاهد دوره‌های مختلفی از این گونه انعطاف‌پذیری‌ها و سختگیری‌ها در این حوزه بوده‌ایم؛ دوره‌هایی که نشان می‌دهد مراکز صدور مجوزها، نهادهای امنیتی، سازمان‌های نظارتی، مؤسسات برگزارکننده و در برخی موارد خود هنرمندان، همگی در این بحران سهیم بوده‌اند. تصمیمات ناگهانی و نسنجیده، هنری را که نیازمند پایداری و برنامه‌ریزی دقیق است، درگیر بحران‌های متوالی اقتصادی می‌کند و در یک دومینوی کاری، اقتصاد صدها شغل مرتبط با موسیقی را دستخوش چالش می‌سازد.

نیاز به رویکردی جامع؛ از شفافیت تا درک اجتماعی موسیقی

پس راه‌حل، نیازمند رویکردی جامع و جمعی از سوی مراکز تصمیم‌گیر است: ایجاد مکانیسم‌های شفاف در تصمیم‌گیری، توسعه مدل‌های اقتصادی پایدار برای حمایت از هنرمندان و مهم‌تر از همه، درک عمیق‌تر جایگاه موسیقی به عنوان یک نیاز اجتماعی و نه صرفاً یک کالای مصرفی. چنین رویکردی مستلزم برنامه‌ریزی دقیق و هماهنگی است؛ برنامه‌ریزی‌ای که فاصله خود را از تصمیمات لحظه‌ای و لابی‌های پشت پرده حفظ کند.

زمانی که چراغ‌های یک استیج خاموش می‌شوند و سایه سکوت بر یک اتفاق فرهنگی – هنری می‌افتد، نه تنها صدای نوازندگان قطع می‌شود، بلکه جریان طبیعی تولید موسیقی نیز به مسیرهای غیرقابل کنترل سوق داده می‌شود؛ مسیرهایی که بعدها با ساختارهای اداری، امنیتی، سیاسی و یا توصیه‌های بخشنامه‌ای قابل حل نیست. سکوت استیج‌ها باید برای مسئولان فرهنگی و سیاسی کشور زنگ خطری برای تأمل در وضعیت کنونی و برنامه‌ریزی برای آینده‌ای پایدارتر برای جامعه جوان کشور باشد؛ تا موسیقی بتواند به عنوان بخشی جدایی‌ناپذیر از زندگی جمعی، نفس بکشد و رشد کند.

بدیهی است که در یک اجرای زنده در سالن هزار نفری، اگر صد نفر در گوشه‌ای از سالن اقدام به دست‌افشانی و پایکوبی کنند، ممکن است بخشی از حاضران با آنها همراه شوند؛ پدیده‌ای که در هر فضای شور و نشاطی طبیعی است و ممکن است رخ دهد. پس برخورد با چنین مواردی نیازمند مدیریت حرفه‌ای است، نه قطع کلی برنامه.

لغو مجوز به دلایل نامشخص در آخرین لحظه، به‌ویژه زمانی که همان هنرمند دو روز پیش در همان سالن اجرا داشته است، نمایانگر نابسامانی در مدیریت فرهنگی است. هزینه لغو یک کنسرت برای نهادهای تصمیم‌گیرنده شاید به تصور خودشان تقریباً صفر باشد؛ اما پیامد این روند می‌تواند هزینه سنگینی را برای کل زنجیره تولید موسیقی ـ از نوازنده، صدابردار، طراح نور، راننده استیج و گرافیست گرفته تا عکاس کنسرت، فروشنده بلیت و حتی نگهبان سالن ـ در قالب یک دومینوی اقتصادی خطرناک به جامعه تحمیل کند.

همچنین نسلی از موزیسین‌های جوان که می‌توانستند در این سال‌ها روی صحنه تجربه کسب کنند، در استودیوهای خانگی، برای ناکجاآباد ساز خودشان را کوک می‌کنند؛ دور از آن مواجهه زنده با مخاطب که بخش مهمی از شکل‌گیری هویت حرفه‌ای هر نوازنده و خواننده است.

گسست رابطه عاطفی مردم با موسیقی زنده

اما بدتر از همه، رابطه عاطفی مردم با موسیقی زنده در حال گسستن است. وقتی کنسرت‌رفتن تبدیل به یک قمار پر استرس می‌شود؛ وقتی هر لحظه ممکن است همه‌چیز لغو شود؛ مخاطب تدریجاً یاد می‌گیرد به موسیقی زنده به چشم یک «اتفاق نادر و شکننده» نگاه کند و نیاز خود را در گستره بی‌در و پیکر شبکه‌های اجتماعی و ماهواره دنبال کند، نه در قالب یک تفریح عادی و سالم شهری.

از سوی دیگر، وقتی هنرمند روی صحنه با ترس از واکنش تماشاگران و تماشاگر با ترس از واکنش نهادها می‌نشیند، دیگر آن حس رهایی و شادی جمعی که جوهره کنسرت است، از بین می‌رود.

هر بار که پیام «کنسرت لغو شد» می‌آید، فقط یک اجرا از دست نرفته است؛ یک تکه از روح جمعی این سرزمین خاموش شده است. و ما فقط می‌نشینیم، به صفحه گوشی خیره می‌شویم و آه می‌کشیم: «باز هم…!»

منبع: «هنرمند نیوز»

لینک کوتاه : https://rhythm.news/?p=6337

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0

دیدگاهها بسته است.