به گزارش خبرگزاری ریتم؛ در سالهای اخیر، واژهای که تا چندی پیش در حاشیه موسیقی شنیده میشد، حالا به یکی از جریانهای اصلی تبدیل شده است: ریمیکس یا بهبیان سادهتر، بازآفرینی موسیقی. نسخههای تازه از ترانههای آشنا، با ریتمی تندتر، ضرباهنگی مدرنتر و گاه بیکلام، این روزها همهجا شنیده میشوند؛ از شبکههای اجتماعی تا تاکسیها و برنامههای تلویزیونی. اما این موج تنها یک تغییر فنی نیست؛ نشانهای از دگرگونی ذائقه شنیداری و فرهنگ موسیقایی جامعه امروز ایران است.
از بازتنظیم تا بازآفرینی: در تاریخ موسیقی جهان، بازتنظیم آثار قدیمی همواره رایج بوده، اما ریمیکس به معنای امروز، تنها تغییر سازبندی نیست؛ نوعی بازتولید فرهنگی است. در ایران، این روند از اوایل دهه ۱۳۸۰ آغاز شد؛ ابتدا در فضای غیررسمی و زیرزمینی و امروز در بستر رسمی ناشران و خوانندگان. ریمیکس از حاشیه به متن آمده و بعضاً محبوبتر از نسخه اصلی شده است. چرایی این گرایش را باید در تغییرات فرهنگی و اجتماعی جستوجو کرد؛ جایی که ریتم، بر «معنا» چیره میشود و مصرف لحظهای محتوا اهمیت مییابد.
این بازآفرینیها به نیاز «شنیده شدن سریع» پاسخ میدهند؛ موسیقیهایی کوتاه، ریتمیک و ساده که بیش از آنکه حامل روایت باشند، به احساسات زودگذر پاسخ میدهند. البته بازآفرینی همیشه منفی نیست؛ در نمونههایی، قطعات قدیمی را احیا کرده و نسل جوان را با آثار گذشته پیوند میدهد. اما در روی دیگر، تنها «تندتر و پرصداتر» شدن، بدون تغییر در ساختار یا معنا، به فرسایش ذوق شنیداری میانجامد. پیروز ارجمند گفته بود: «وقتی موسیقی از معنا تهی شود، طبیعی است که تنها راه جذب شنونده، بالا بردن صدا و سرعت است. در چنین شرایطی، بازآفرینی نه بازآفرینی احساس که بازتولید هیجان است.»
سبک زندگی و اقتصاد ریمیکس: سرعت بالای ارتباطات و فشارهای روانی، نیاز به لحظههای کوتاه شادی را تشدید کرده و نسل شبکههای اجتماعی محتوا را کوتاه و سریع میطلبد. در چنین بستری، ریمیکس محصول زمانهای است که در آن سرعت جای عمق را گرفته است. از منظر حقوقی و اقتصادی نیز، نبود نظام شفاف «حق مؤلف» انتشار بیضابطه را تسهیل کرده است؛ بازاری با سود بالا و مسئولیت اندک که به گفته برخی کارشناسان تا اجرای کامل کپیرایت ادامه خواهد یافت.
فناوری و رسانههای نو: ابزارهای ساده تولید صدا و انتشار آنلاین مرز تولیدکننده و مصرفکننده را کمرنگ کرده است. دموکراتیزه شدن تولید موسیقی از یک سو فرصت است و از سوی دیگر انبوه آثار کمکیفیت را به همراه دارد؛ نوعی «آلودگی صوتی» که تمایز میان اثر ارزشمند و مصرفی را دشوار میکند. با این همه، همین موج میتواند فرصتی برای بازاندیشی در نسبت سنت و مدرنیته، احساس و ریتم، و گذشته و اکنون باشد.